جمعه ی امروز

سرده، تو دفتر زیر کولر نشسته م. یه بولیز آستین بلند و جلیقه روش پویده م.شال پشمی دورم.

دلم می خواد دخترم کنارم بود، نه، بغلم بود .لبهام رو‌می زاشتم رو شقیقه ش که گرم و مطبوعه و می بوسیدم و می بوسیدم.

فشارم پایینه، شاید نزدیک پریوده و بدنم قاطی کرده.

هر چند وقت یه بار تو اینترنت اسم سل..ن و آ..ز رو سرچ می کنم به هوای پیدا کردن ه وبلاگشان. به نتیجه ای نمی رسم. این دو نفر قطعا می نویسند، باید بنویسند، یکیشون نویسنده ی خوبی بود. اما گشتنهایم نتیجه ای نمی دن.

وبلاگ تریتی و مه و ست رو هم سر می زنم. آلوچه خانم هنوز گاهی می نویسه.

بزار حالا که سرم همش تو موبایله، کاره مفیدی بکنم، به جای فیسبوک،چیزی بخونم، چیزی بدونم. کمی هم بنویسم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد