فکر نمی کنم که کارهای من خیلی عجیب غریبه یا اینکه کارهای ما خیلی عجیبه چون کلا چیز عجیب غریبی برای ما وجود نداره. کلا برای اینکه پشت هم باشیم از هیچ کار غیر عادی نمی گذریم. کلا نه نمی گیم به همدیگه٬ به خاطر همدیگه. حتی اگه جمعه باشه و فرداش کار داشته باشیم و توی اون ترافیک مجبور باشیم تا کرج بریم و برگردیم. خب چیزی نیست که می ریم. 

حالا هم عجیب نیست وقتی تو عکس کنار سولماز خودمو می بینم. اصلا خود خودمم با همون دماغ کوفته ای. با همون لباس که دوستش دارم. شیک و برازنده. دور و برش می پلکم و هی می رم کنارش اما اون حواسش به خودشه و فرهاد و مهمونها. ناز و ادا می فروشه به همه ی فامیل. نگاش می کنم. کم کم باید قبول کنم که اونم رفت سی زندگی خودش. دیگه نه سیگار و چایی هست نصف شبها بالای پشت بوم٬ نه بد مستی مهمونی های بی دعوت. 

خلاصه اینکه می دونم که یه کمی فاصله میفته که اونم طبیعیه. کاملا طبیعیه... چیزی که غیر طبیعی بود فاصله ای بود که بین ما سه تا نیفتاد. یعنی بین شما دوتا و من. هیچی تغییر نکرد. اصلا هیچی عوض نشد. یعنی باید می شد؟ فردای عقدت بت زنگ زدم. انتظار داشتم یه خانومی اونور خط گوشی رو برداره. انتظار داشتم عوض شده باشی یه کوچولو یه هوا. اما نه. هیچی. همون بودی. شاید انقدر که رابطه ی شما طبیعی بود. شاید از بس که برای هم ساخته شدین. گاهی می گفتم با خودم نکنه زیادی دارم می رم و میام؟ نه٬ کلا ٬ فکر نمی کنید یه کم بی ملاحظه گی کردم؟ خیلی هر روز و هرشب اومدم خونه هاتون. نه؟ اما شما که مجبور نبودین. می تونستین یه جوری دمم رو بچینید. اما یه سال دو سال سه سال چهار سال گذشت و هیچوقت این اتفاق نیفتاد. اون فاصله هیچوقت ایجاد نشد. اما گفتم که تعجبی نیست. چیز غیر عادی لاقل واسه من یکی دیگه وجود نداره.

بعضی ریشه ها خیلی محکم اند. شبیه ریشه های اون درخته تو سریال لاست که از بالای آبشار تا پایین آبشار آویزون شده بود و رفته بود تو زمین. ریشه ی رفاقت ما هم مثل همونه. هرکی جدید هم که میاد خودش می فهمه که اگه می خواد موندنی بشه باید ریشه ش رو به این ریشه پیوند بزنه. وگرنه می پوسه. خشک می شه.  

خلاصه کائنات رو شکر می گم برای داشتن تک تک تون. برای ستویم٬ حنا گلی٬ تویی که هنوز برام همون دخترک شاد توی قاب عکس اتاقتی که دست تو دست محمد رضا از کوه بالا می ره.فقط یه بچه هم نشسته تو کول پشتیت! برای تو سعیدکم ٬ ای آرامش پنهان در موسیقی و کتاب.  

و مهتابم... و مهویم...و مهولم.