اشتباهات

امشب مهمونی بودیم و حدود ساعت ۱۰ برگشتیم. دخترم خیلی خوابش میومد، همونجا شیرش رو خورد و راه افتادیم. فکر کردم چون خوابش میاد اگر دور بزنیم  می خوابه اما نیم ساعت چرخیدیم و نخوابید(یادم رفته بود که‌ چند وقته شبا دیگه تو ماشین خوابش نمی بره، هرچقدرم خسته باشه). الان خونه ایم، تو تختش داره قلط می زنه که خوابش ببره. هیچ مقاومتی هم نکرد، به شیره دیگه هم خورد و خودش چرخید به پهلو که بخوابه.

پشیمونی:

ببخش منو دخترم، که نیم ساعت الکی چرخوندمت. نیم ساعت منتظر شدی که به تخت خوابت برسی. قول نمی دم دیگه از این اشتباهات نکنم ، من بازم اشتباه می کنم و تو اذیت می شی...اما سعی خودمو می کنم که تصمیم درست رو بگیرم. 

لحظه ی درک:

همش مادرمو متهم می کردم، چندین سال، گاهی هم پدرم رو، به اشتباهاتشون، به کارهایی که نکردن، الان خودم تو اون موقعیتها هستم، درکشون می کنم...چقدر ناعادلانه قضاوت شون کردم، چقدر یک جانبه...

اما تو یک چیز متفاوتیم، عذر خواهی. من حاضرم اگر اشتباه کردم از بچه م عذر خواهی کنم. کاری که تو نسل و فرهنگ پدرمادرا ی ما مرسوم نبود و نمی کردن.

نظرات 1 + ارسال نظر
حنا یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 01:07 http://http:/

رها خانم.....تو خیلی خیلی مادر خوبی هستی ...دست از سر عذاب وجدان بردار.
منم دوستت دارم و بهت می بالم دوست فرشته خوی من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد