دلم می خواد که یه گاو رو بغل کنم

یه گاو درسته ی واقعی

نظرات 20 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:10

I dont want to be a quitter any more
but I dont think I can change myself at this age
I am old
Im young but Im old
Im old and pretty
I am pretty old

بهار یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:33

هااااان؟؟

امان از دست این نوشتن های پُست مدرن تو مهتاب !
بابا یه خورده دیپلم به پائین بنویسین خب :)

بهار یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:34

اصلاح میکنم : تو و مهتاب

مهتاب یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:07

پست مدرن نیست بهار جان تو که خودت همیشه برام ترجمه می کردی هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را میل نمودیند
همونه دیگه
این یعنی صبو لاغرو می خواد مهتاب کپلوو را بغل نماید
:))))

مهتاب یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:09

اون کامنت اول کار کیه؟
انگار من گفتمش یا انگار یکی از زبان من نوشته
هرکی نوشته دستاش بالا

چرا چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:01

چرا دلم برای همه می سوزه؟
دلم برای رئیس بدجنس
دلم برای همکار عوضی
دلم برای صاحبخونه ای که در حقم ظلم کرده می سوزه
آخه چرا؟
چرا دلم برای خودم نمی سوزه؟؟؟

حنا پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:22

چرا....
خوبی؟ بهاره اومده.......وقتی رفت گریه نکردم...ولی وقتی دیدمش...زدم زیره گریه....
تو کی میای ..آشغالی....
دوست دارم ....منظورت از دوست در پست قبلی....بچه عامویه مونه؟!!!
غذاهای خوب بده بهش ها!......ما خانوادتا گوشت دوست داریم!!!! بش گوشت زیاد بده......
منظورت از گاو دقیقا مهتابه؟!

بهار شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:33

حرف گاو شد , من هوس کباب کردم.
حرف گاو شد , من سفر اسپانیا دلم خواست.
حرف گاو شد , اگه یه روز عزت الله انتظامی بره تو آسمونا من خیلی غصه میخورم.
حرف گاو شد , هندی ها چرا یه جوری حرف میزنن آدم نمیفهمه.
حرف گاو شد , کلاردشت اون خانومه که ماست درست کرد از شیر تازه برامون
حرف گاو شد , من من ماااااااااااااااااااووووووووووووو

بزن به سلامتی گاو که نمیگه "من" میگه " مـــــــــــــــا"



پینوشت : مهتاب با این چرتایی که گفتم آبروتو بردم جلو فامیلای صاحب وبلاگ؟ :))

مهتاب شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:37

نه
ذهن خلاق رفیقمو نشون میده
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش

سعید یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:08

به قول معروف:
Holy cow!

رها یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:56

به به چشمت روشن حنایی :) بهاره خوبه حالش؟ باز برمی گرده؟
راستش منظورم از گاو خود گاو بود!
دیروز سر کار اعصابم به هم ریخته بود رفتم سگ رئیسم رو بغل کردم حالم خوب شد!
انقدر بغل کردن حیوونا کیف داره!
امروز رفتم گوشم رو سوراخ کردم. بالای گوشم رو!
فردا هم یه کار خفن دیگه می کنم. خلاصه می خوام ظاهرم یه کم ترسناک بشه همه ازم حساب ببرن!!!

سعید یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:28

رها جوون از کی می ری سر کار تو خواهر؟

بهار سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:06

سعید جون , صاب وبلاگ هر موقع که کاری خفن و قرتی بازیش تموم شد , یه ظاهری پیدا میکنه که دیگه هیچکس از ترس استخدامش نمیکنه , مینکنه :))

رهول چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:26

ها ها! بهار هرکی ندونه فکر می کنه مثلا بانک زدیم!!!
این کاری که ما بش می گیم خفن واسه بعضیا مثل مسواک زدن می مونه! اما خب واسه ی ما همون خفنه! D:
آیییییییییی نفس کش ش ش ش ش ش ش

مهتاب چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:37

اوه اوه اوه الان چه شکلی شدین شماها ؟؟؟؟
دماغتم سوراخ کردی؟
زبونتو چی؟
می گم یه حلقه بصورت افقی رو لبت کار می ذاشتی
حالا که دستت تو کاره


یه عکس بفرست ببینم می شناسمت یا نه؟

رها خفنو پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:05

مهو موضوع اینجاست که انقد محافظه کارانه این کار رو کردیم که با چشم غیر مصلح دیده نمیشه!!! عکس بفرستم معلوم نیست مگه اینکه از یه زاویه ی خاصی عکس بگیرم!!!!
علی اونور داره بازی می کنه. منم دارم اینور فیلم ترسناک واسه خودم می بینم. خیلی خانواده ی منسجمی هستیم نه؟!

بهار پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:35

مسواک زدن رو خوب اومدی :)))

حالا مال تو که یه فسقله اونم اون پائین , منو بگو !


سعید یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:37

دست از سر این گاو بردار و پست بعدی رو بنویس دختر.

مهتاب یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:24

آی گفتی سعید

بهار دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:16

والاه !!! ب این گاو هاشون :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد