کوه پشیمانی ها

امروز بعد از دعوای کوچکی که با همسرم‌داشتم، یاد تصمیم های اشتباه زندگیم افتادم و بی اختیار اشکم سرازیر شد.

به هر مرحله و تصمیمی که فکر کردم به نظرم اشتباه اومد، هرچی گشتم و عقب تر رفتم ، به لیست اشتباهات و افسوس ها اضافه شد. خیلی ها شون حتی تصمیم من نبودند، گزینه ای بود که جلوی روم قرار داده بودند و منم انتخابش کرده بودم. بچه دار شدن تنها تصمیم درست زندگیم به نظرم اومد اما حتی اون هم به تمامی تصمیم من ه تنها نبود...

در عجبم که چطور یه آدم می دونه در نظره دوستان و اطرافیان خوب و موفق باشه اما در درون خودش، اشتباه ترین موجود ه روی زمین ؟ 

حالا چه کنم؟ هیچ راه جبرانی نیست، هیچ کدوم برگشت پذیر نیست. سی و چهار سالمه، لاقل بیست سالش رو اشتباه زندگی کردم. بعد از این چی می شه؟ این کوه افسوس ها تا کجا بالا می ره، چقدر بلند می شه؟ 

در قبال بچه هام مسوولم، بیست سال بعد وقتی بفهمند مادرشون روی انبوهی از افسوس ها و اشتباهات نشسته، اونوقت چه کنم؟ نگاهشون رو چه جور تاب بیارم؟

نمی دونم....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد