چسب

بعضی وقتها 

وقتی که یکی وارد اتاق می شه 

وقتی که اون یه نفر خیلی عزیز و قابل احترامه 

حتی وقتی که خیلی دلت می خواد بلند شی و بغلش کنی 

یا لاقل باش دست بدی 

بعد از مدتها که ندیدیش 

به دلایلی 

مثل آدامس 

به صندلیت می چسبی و بلند نمی شی 

یه قدرتی 

یه حسی 

شایدم دو تا دسته که تو رو سر جات نگه می داره 

و وقتی که طرف اتاق رو ترک کرد 

دلت می خواد با همون دو تا دست 

محکم بزنی تو سر خودت 

که ای بی شعور 

چرا بلند نشدی؟؟؟

افسردگی مزمن خانواده ی ما که هیچ درمانی ندارد به جز پول

 افسردگی خانوادگی ما

این بیماری مسری

با نگاه منتقل می شود. با یه نگاه از مادر به دختر

از برادر به برادر 

از برادر به خواهر

پدر درش غوطه ور است و دارد زندگیش را می کند

از فرسنگها فاصله

ویروسش را

حتی از تلفن می گیری

فقط با پول درمان می شود


برای خانواده ی ما

پول خوشبختی می آورد

نقطه سر خط