پروست, حافظ و دیگران

سلامی نو 

در سالی نو 

بر دوستانی قدیمی و نو 

که هر سال نو تر از سال قبل می شوند بسکه عزیزند

سلامی پر از هیجان و دلهره

سلام و علیکی عجله ای و هول هولکی

سلامی از دوستی که همیشه می خواست همه ی کارهایش را خودش تنهایی بکند

به دوستانی که نمی گذاشتند و همیشه تنهایی اش رو پر می کردند و می کنند 

یک سلام به دوستم که امسال برای اولین سال مادر است

یک سلام به دوستم که امسال در خانه ی دلخواهش هفت سین انداخت

یک سلام به دوستم که در جنوب غربی لندن است اما در بقیه ی نقاط دنیا هم هست

یک سلام به دوستم که اینجا بود اما دلش عید های ایران را می خواست

یک سلام به دوستم که سلامش دلگرمی و آرامش می آورد در نبود همه ی دوستان قدیمی و نو

سلام به پروست, حافظ و دیگران


عید میاد و سال قبل رو با خودش می بره به گذشته ها

تقویمم به آخر رسید

جزئی از گذشته شد

چند سال دیگه از بین یادگاری ها درش میارم و احتمالا مثل همیشه

آه حسرت گذشته های خوب از نهادم در میاد


عید مبارک

سال 1391 مبارک


هیچ کارت عیدی به کسی نفرستادم

هیچ زنگی تا به حال نزدم

اما سره هم زدن سمنو, یاد همه تون بودم. برای همه آرزوهای خوب کردم...آرزوی موندگار بودن خوشی ها


این پنج شش سال اخیر همیشه دم عید عصبی و دلگیر بودم

دلم نمی خواست عید بشه, نوروز بشه

اما امسال انقدر سرم گرم بود که حتی دلتنگی و دلگرفتگی آخر سال رو هم حس نکردم

امان از روزمره گی 


گرفتار زندگی میلادی شده م و از زندگی شمسی ام غافلم