انگشتان پایم با من حرف می زنند!
عزیزانم، ستاره  ومهتاب، بارها گفته بودند که پاهای عجیبی داری اما هر بار خندیدم و گاهی هم در خلوت به پاهایم خیره شدم ولی چیزی دستگیرم نشد تا همین اواخر که شنیدم یکی از آنها از من خواست که آنهارا بشویم!

 (نزدیک تابستان است و گرم و پاهایمان درون کفش عرق می کند)

 آری می گفتم، انگشت وسطی پای راستم بود که حرف می زد.الان یک هفته ای می شود که با هم دوست شده ایم. بقیه، انگشتانی کم حرف اند اما امان از این انگشت های وسطی. خیلی وراجی می کنند و تازه سمت راستی برای سمت چپی شاخ و شانه هم         می کشد. با هم دعوا می کنند. خدا را شکر که در کنار هم نیستند! دعوایشان بر سر این است که کدام پا را من اول بر زمین می گذارم! سمت راستی می گوید:" من مهم ترم"!

راستش را بخواهید خودم زیاد به این موضوع دقت نکرده بودم. بهشان می گویم که فرقی نمی کند و ممکن است در موقعیت های مختلف پای راست و یا چپ را اول بردارم. متاسفانه نمی توانم عدالت را برقرار کنم چون در این صورت مجبورم جفت پا بپرم به جای راه رفتن! مثل گنجشک!!!

امروز برایشان درد و دل کردم، موجوداتی کوچک هستند ولی با احساس. حال مرا خوب درک می کنند. وقتی مضطرب باشم انگشتان شصت را تند تند تکان می دهم و یا با ناخن دستم ناخن شصت پا را می خراشم. صدایشان در نمی آید تا آرام شوم.دوستان خوبی هستند. 10 تا دوست خوب دارم.

 10 تا!!!!!
نظرات 2 + ارسال نظر
سیب گاززده شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:26

من دیده ام این حالتت را! می شناسمشان ! هر ده تایشان را!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 http://www.sokutesahrafaryadetu.persianblog.com

سلام به تمام ۱۰انگشت عزیز . باید عرض کنم که قصد جسارت نداشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد